دانشمند کسب و کار خود شوید

↓فایل صوتی همین متن↓

چند لحظه منتظر بمانید که لود شود

 

همه دانشمند می‌شوند اگر…

 شما اگر ببینید کسی از ویندوز ۹۵ استفاده می کند او را مسخره می کنید و می گویید چرا به جدیدترین نسخه خودت را آپدیت نمی کنی؟

 ولی چه شده که ما به افکار ۱۰ سال و ۲۰ سال و شاید بیش از صد ساله خود چسبیده ایم و هیچگاه حاضر به تجدیدنظر نیستیم؟

 

 

در کتاب دوباره فکر کن اثر آدام گرانت درباره نوعی تفکر و بینش صحبت شده که به عنوان طرز فکر دانشمند از آن نام برده است. به عنوان راه حلی برای مقابله با تعصب و دگم بودن.

نویسنده از تحقیقات همکار خود به نام تتلاک صحبت می‌کند که دو دهه پیش به نتیجه جذابی رسید:

گفتگوهای درونی و بیرونی ما اغلب شبیه به سه مدل شخصیت هستند شاید شما هم در ذهن یا اطراف خود با این سه مدل صحبت آشنا باشید. 1ـ دادستان 2ـ واعظ 3ـ سیاستمدار

 

دادستان

1ـ دادستان

بعضی ها مثل دادستان ها فقط به دنبال مچ‌گیری هستند می‌خواهند نشان بدهند که طرف مقابل اشتباه کرده یا جملات متناقضی می‌گوید.
تکیه کلام هایی مثل:

دیدی گفتم شما اشتباه میکنی
شما که گفتی میتونی انجامش بدی پس چرا حالا نتونستی

در گفتگوهایشان مشاهده می‌شود

واعظ

2ـ وعاظ

بعضی افراد مثل وعاظ هستند. همیشه در حال نصیحت کردن. وقتی احساس می‌کنند به باورها و اعتقاداتشان حجمه وارد شده، موضع می‌گیرند و دیگران را از عواقب اینجور صحبت ها می ترساند.
تکیه کلام هایی مثل:

ببین فرزندم تو باید راه درست را انتخاب کنی
انسانهای خوب همیشه در با فکر پیش میروند
شما بهتره که حواست را جمع کنی و به این چیزها فکر نکنی
من دلم برای شما میسوزه که فریب خوردی

دارند

سیاستمدار

3ـ سیاستمدار

بعضی از افراد هم مثل سیاستمداران هیچ وقت موضع اصلی یا سخت خودشان را نشان نمی‌دهند. همیشه به دنبال یار جمع کردن هستند، همیشه دنبال نشان دادن خود به عنوان فرد محبوب هستند، لابی می‌کنند.
تکیه کلام هایی مثل:

همه می دانند که من در کارم بهترین هستم
همانطور که من نماینده این گروه از صنایع هستم
ما از شما انتظار داریم که به گروه ما ملحق بشی و سرنوشت خودت را تغییر بدهی

را مدام تکرار می‌کنند.

 

البته اغلب انسان‌ها مواقعی چه در صحبت های روزانه چه در تفکرات خود اینگونه رفتار می‌کنند و اینجور نیست که همیشه این رفتارها ناشایست باشد.

البته آقای تامس هریس روانشناس معاصر در کتاب وضعیت آخر که رفتار متقابل را تحلیل می‌کند نگرشی تقریبا مشابه به گفتگوهای درونی و بیرونی ما دارد. او می‌گوید:

 

رفتار انسان ها اغلب آلوده به والد و کودک است. ما با خود اگاهی باید بکوشیم که این گونه آلودگی را برطرف کنیم.

راه حل – دانشمند شدن

حالا ما متوجه شدیم که در شرایط مختلف محیطی و فکری ممکن است یکی از شخصیت های گفته شده را داشته باشیم. یا سیاست مدار باشیم و در حال یار کشی یا واعظ باشیم و در حال نصیحت یا دادستان باشیم و در حال توبیخ و سرکوب. حالا چه کنیم؟
چطور میشود از دست واعظ سیاستمدار و دادستان درونمان یا از دست والد و کودک درونمان خلاص شویم؟

یکی از راه‌هایی که آدم گرانت جلوی پای ما می گذارد که البته من خودم انجام دادم و به نتیجه خیلی عالی و خوبی رسیدم نوع تفکر دانشمندی است. همانطور که دانشمندان فکر می کنند.

دانشمندان چگونه فکر می‌کنند؟

تجدیدنظر شاه کلید تفکر دانشمندی است.

شما اگر ببینید کسی از ویندوز ۹۵ استفاده می کند او را مسخره می کنید و می گویید چرا به جدیدترین نسخه خودت را آپدیت نمی کنی؟
ولی چه شده که ما به افکار ۱۰ سال و ۲۰ سال و شاید بیش از صد ساله خود چسبیده ایم و هیچگاه حاضر به تجدیدنظر نیستیم؟

وقتی در پی حقیقت باشیم طرز فکر دانشمند اتخاذ می کنیم. آزمایش انجام می‌دهیم مطالعه و پرس و جو می‌کنیم که به حقیقت برسیم.
شاید خیلی شنیده یا خوانده باشید که انسان های موفق در کار خود قاطع و مصمم هستند و سرسختی دارند اما قاطع و مصمم بودن در دنیای پیچیده و پر تغییر امروزی به نظر کار درستی نیست. ما باید همیشه ذهنمان باز باشد برای ایده های جدید.

رهبران و کارآفرینان در کسب و کار خود ممکن است به چنین آلودگی هایی دچار شوند. در تحقیقاتی که اخیرا انجام شده این نتیجه به دست آمده که تأثیر تفکر علمی و دانشمندی به طوری که هر چند وقت یکبار بر مسیر خود تجدید نظر کند. به مراتب سوددهی بیشتری را نصیب کسب و کارها می‌کند. وقتی یک کارآفرین عاشق ایده خودش می شود دیگر تجدید نظر نمی کند این شاید منجر به شکست او شود.

نتیجه (دانشمند)

در کتاب هوش عاطفی اثر دانیل گلمن آمده که یک انسان معمولی در روز حدود ۳۵ هزار تصمیم می‌گیرد.

اغلب این تصمیمات آلوده به والد و کودک هستند و همیشه ما بین شخصیت‌های سیاستمدار و واعظ و دادستان در حال جابجا شدن هستیم.
آدام گرانت در کتاب دوباره فکر کن راه حل جلوی پای ما گذاشته و آن هم تفکر دانشمندی است، تجدید نظر کردن، آزمایش کردن و مطالعه کردن روی تمام باورها و ایده‌ها برای رسیدن به یک نتیجه بهتر و عالی تر.

اگر ایده ای داریم آن ایده را تست کنیم . آزمایش کنیم. در طول مسیر ارزیابی مجدد کنیم ببینیم آیا هنوز در مسیر درست درحال حرکت هستیم؟

احتمالاً فقط با نگرش دانشمند بودن می توانیم به زندگی و کسب وکار بهتر برسیم.
شاید هم نه و باید روی همین مقاله هم تجدید نظر کنم.

 

PlayPlay

8 ویژگی که بهترین مدیر را ازدیگران متمایز میکند

مدیر حرفه ای برای متمایز شدن و ارتقاء خود، باید ویژگی هایی را در خود پرورش دهد. دانشمندان سال هاست که به بررسی این ویژگی ها پرداخته اند و اکنون هشت تا از مهمترین آن ها را لیست کرده اند که در زیر میخوانیم

مدیران، برای موفقیت شرکت های امروزی، مقوله ای بحرانی و مهم تلقی می­شوند.

 

ویژگی های شخصیتی یک بهترین مدیران

بیشتر تحقیقات تجربی که شخصیت را با موفقیت در کار مرتبط می کند بر اساس مدل “پنج عامل” است.

مواردی همچون ویژگی های انعطاف، وظیفه شناسی، پایداری عاطفی (در اصل با تضاد آن یعنی”روان رنجوری” توصیف می شود ، برونگرایی و گشودگی تشکیل شده است.

 

بی شک، هر کدام از پنج ویژگی بزرگ متشکل از پنج یا شش ویژگی کوچکتر می باشند. برای مثال، ابراز وجود یکی از شش شکل برونگرایی می باشد.

 

محققان دریافته اند که ویژگی های کوچکی مثل ابراز وجود، تمایل به ارائه خدمات به مشتری، خوش بینی و پیشبرد شغلی با رضایت حرفه ای در مشاغل مختلف وابسته هستند.

 

 یک مدیر حرفه ای چه ویژگی هایی دارد؟

موضوع صلاحیت های مدیریتی از دهه 1920 مورد مطالعه قرار گرفته است. که به صورت اجمالی به آن میپردازیم:

 

1. انعطاف پذیر مدیر :

تمایل مدیر به کارکردن به عنوان بخشی از یک گروه و همکاری فعال در کار گروهی

 

2. وجدان:

اعتماد، پایایی، مطمئن بودن، ترجیح به وفادار ماندن به قوانین و ارزش های شرکت.

دکتر بارترام در سال2005 به این نتیجه رسید که صلاحیت در محیط کار (سازماندهی و اجرا) با وجدان مرتبط هستند. یعنی هرچه وجدان کاری یک مدیر بالاتر باشد صلاحیت بیشتری در کار دارد.

 

مدیران در بحث وجدان از غیرمدیران امتیاز بالاتری کسب می کنند.

 

3. هوش هیجانی:

تحمل فشار روانی در زمان مواجهه با استرس و فشار کاری. کنترل و مدیریت احساسات خود و دیگران

 

مدیران از غیرمدیران در ثبات هیجانی نمره بالاتری کسب می کنند.


برای آشنایی بیشتر با این موضوع پیشنهاد میکنیم مقاله هوش هیجانی را مطالعه فرمایید

هوش هیجانی

هوش هیجانی بالا میتواند شما را به بهترین مدیر تبدیل کند


4. برونگرایی:

تمایل به معاشرت، اجتماعی بودن، رسا و خونگرم

تعامل برقرار کردن و ترغیب دیگران به عنوان یکی از هشت صلاحیت بزرگ مدیران موفق فهرست شده است

 

5. دید و ذهن باز (برای تجربیات جدید):

ورودی پویا، تفکر خلاق، فهم فرهنگی، پذیرندگی و ذهن باز برای تغییر، نوآوری، تجربه جدید و یادگیری

 یک مدیر ذهن باز برای تحلیل تمام ایده های جدید دارد، حتی ایده هایی که از پائین ترین سطح پرسنل می آید

 

6. ابراز وجود:

تمایل به صحبت راجع به موضوعات مهم، بیان ایده ها و نظرات بدون ترس، دفاع از نظرات شخصی، به دست گرفتن ابتکار عمل، اعمال نفوذ به صورت صریح ولی غیر تهاجمی

 

7. مشتری مداری:

تلاش برای ارائه خدماتی پاسخگو، شخصی شده و با کیفیت، اولویت دادن به مشتری، تلاش برای راضی کردن مشتری، حتی اگر به معنای فراتر رفتن از شرح وظایف یا سیاست معمول کار باشد.

مدیران نقش کلیدی را در ایجاد وفاداری و حفظ رضایت مشتری ایفا می کنند

 

8. خوش بینی مدیر برای رسیدن به هدف:

داشتن چشم اندازی امیدوارانه و خوشبین در مورد موقعیت ها، افراد، آینده، حتی در زمان های دشواری و سختی، تمایل برای به حداقل رساندن مشکلات و ادامه مسیر علی رغم شکست ها

 

این خصلت همیشه به عنوان یک ویژگی کلیدی برای مدیران در نظر گرفته می شود. خوش بینی ممکن است مدیران را مایل به بررسی حرکت صعودی موقعیت ها، پافشاری در شرایط دشوار (سلیگمن، 1991) و القای تمایلات مشابه به زیردستان نماید (گولمن و دیگران، 2002).

همچنین خوش بینی ممکن است به مدیران کمک کند تا موقعیت های منفی را تغییر دهند. گذرگاه های مثبتی را برای موفقیت در شرایط دشوار تصور کنند تا بتوانند از طریق آنها با زیردستان ارتباط برقرار بنمایند (یوسف و لوتانز، 2007). بی شک، گرینبرگ و آراکاوا (2006) دریافته اند که خوش بینی مدیریتی به سطوح بالای عملکرد گروهی و التزام زیردستان مرتبط بوده است.

 

9. علاقه به کار مدیر نسبت به بقیه کارمندان:

گرایش به کار برای ساعت های طولانی

در میان صلاحیت های شناخته شده برای نقش های مدیریتی، جهت گیری در پیشرفت، نشان دهنده تمایل به تطبیق دادن اهداف و کارهای چالش برانگیز است

 

پایگاه داده مذکور شامل 9138 مدیر می باشد که 66% آنان مذکر بودند. توزیع بر اساس گروه سنی به این شرح بود: زیر 30-3 درصد، 30 تا 39-21 درصد، 40 تا 49- 42 درصد؛ 50 و بالاتر بیش از 34 درصد

برای 76،577 نفر در دیگر مشاغل به علاوه مدیر، 51درصد مرد و 49 درصد زن بودند

 

هیچ شغلی به اندازه شغل مدیران برای جامعه ما حیاتی نیست.

مینتزبرگ

 

پنج صفت ابراز وجود، برونگرایی، ثبات هیجانی، توافق پذیری، و پیشبرد کار به طور قابل توجهی مدیران را از هم متمایز می کنند.

 

این موارد ممکن است به عنوان ویژگی های اصلی مدیریتی با ارزش تطبیقی برای اثربخشی در نقش دیده شوند. برای مثال، مدیرانی که قاطعانه تر برخورد می کنند ممکن است در ایجاد انگیزه در زیردستان به کار سخت و رسیدن به اهداف سازمانی موثر باشند.

به طور مشابه، مدیران دارای ثبات هیجانی ممکن است به خونسردی و انعطاف پذیری خود تکیه کنند تا به صورت موفقیت آمیزبه مقابله با استرس کاری بپردازند.

 

بر اساس تحقیقات انجام شده که چکیده آن در بالا آورده شد مشخص میشود که این پنج عامل باعث رشد و شکوفایی وفردی و سازمانی خواهد شد.

پس با تمرین کردن و ارتقاء این مهارت ها اول به خودتان سپس به سازمانتان و در نهایت به جهان هستی موهبت ارزشمندی هدیه دهید.

خلاصه هشت ویژگی بهترین مدیران

1 توافق پذیری منعطف بودن در برابر نظرات مخالف
2 وجدان کار درست را انجام دادن
3 هوش هیجانی کنترل و مدیریت احساسات
4 برون گرایی ارتباط و تعامل با دیگران
5 ذهن باز پذیرش ایده های جدید
6 ابراز وجود شفاف صحبت کردن در باره ایده ها
7 مشتری مداری احترام به مشتری و پیگیری درخواست او
8 علاقه به کار گرایش به کار در ساعات طولانی

 

 

 

بهترین مدیران بهترین مهارت ها را دارند

کتاب هوش هیجانی، کتاب تحول آفرین

حتماً این کتاب را بخوانید

من تنها یک پیشنهاد به شما می­کنم، اگر کسب و کار و یا زندگی دارید که در یک اتاق تنها نیستید و گاهی اوقات با انسانهای دیگر در ارتباط هستید.

 حتماً این کتاب را بخوانید

درباره تربیت کودکان در این کتاب بحث شده.

درباره خلاقیت و هوش علمی صحبت شده.

نحوه انتخاب شغل مناسب با روحیات و توانایی را توضیح داده.

 در مورد روابط عاطفی و نگرش عاقلانه صحبت شده.

 و از همه مهمتر در مورد آرامش در زندگی نیز بحث شده.

آقای دانیل گلمن در کتاب هوش عاطفی، از سالها مطالعه و تجربه خود استفاده کرده، که این کتاب را پر بار و به عنوان کتاب اصلی هوش هیجانی منتشر کند.

 دانیل گلمن الان استاد دانشگاه هاروارد است و تحقیقات زیادی در این زمینه انجام داده است.

ایشان مشاور مدیریت و افراد برای موفقیت نیز می باشد.

 

برای مشاهده سایت آقای دانیل گلمن کلیک کنید

محتوای کتاب به پنج بخش تقسیم شده که شرح خیلی مختصری را در زیر بیان میکنم:

در بخش اول این کتاب

 از شکل بیولوژیک انسان و مغز شروع می شود. تاریخچه مغز و نحوه تفکر و تصمیم گیری انسان را شرح می‌دهد. و تا الان می رسد.

مغز انسان در بدو خلقت ۵۰۰ گرم بوده و الان به حدود ۳۵۰ گرم رسیده چه چیزی به مغز اضافه شده؟

 

در بخش دوم.

در مورد سرشت هوش هیجانی صحبت می شود. اینکه چرا و چگونه شکل گرفته است؟ چطور خودمان را بشناسیم و اسیر خشم و شهوت افسردگی نشویم؟

استعدادهای ما کجا هستند و چگونه در این زمینه مهارت پیدا کنیم؟

 

خشم را سرکوب نکن فقط بر اساس آن عمل نکن

بخش سوم این کتاب

درباره کاربرد هوش هیجانی صحبت می‌کند.

چطور دشمنان درونی خودمان را بشناسیم و اجازه ندهیم فشارهای درونی موجب احمق شدن ما شود.

ذهن ما چطور بر جسم ما اثر می­گذارد (در کتاب تئوری انتخاب به صورت مبسوط در این‌باره صحبت شده)

صراحت بیان همانطور که در مورد عیب جویی و انتقاد مودبانه مهم است در مورد تحسین دیگران هم اهمیت دارد.

 

در بخش چهارم،

درباره دوران کودکی و تربیت صحبت می‌شود.

درباره مدارس ما که چه می‌توانند بکنند ولی مغفول مانده (حتی در آمریکا) شوک­های عاطفی که در دوران کودکی، شخصیت ما را تحت‌الشعاع قرار می‌دهند و تا بزرگسالی دست از سر ما برنمی­دارند

کمی هم در مورد مزاج صحبت می‌کند

هر چقدر فشار روحی در زندگی بیشتر باشد به همان اندازه میزان احتمال به سرماخوردگی در افراد بیشتر خواهد شد

 

در پنجم و پایانی

درباره ارزش سواد عاطفی و آموزش این سواد صحبت شده.

چه تفاوتی در کسانی که هوش هیجانی بلدند و از آن استفاده می کنند با کسانی که بلد نیستند و نمی توانند از آن استفاده کنند وجود دارد؟

والدین برای آنکه مربیان موثر در این زمینه باشند باید خود را به اصول اولیه هوش‌هیجانی مجهز کنند.

 

برای آشنایی با کاربرد هوش هیجانی در کسب و کار لطفا این مقاله را بخوانید :

هوش هیجانی بالا میتواند شما را به بهترین مدیر تبدیل کند

 

مطالب این کتاب سراسر تحقیقات اثبات شده و نظریه های علمی است. با یک لحن روان و خیلی ساده.

اگر شما فکر میکنید در روابط خود دچار مشکل هستید

یا می خواهید یک رابطه در سطح عالی داشته باشید

اگر شما یک مدیر هستید و می‌خواهید به بهترین شکل مدیریت کنید

اگر شما کسب و کار دارید و می­خواهید منابع انسانی عالی داشته باشید

 

حتماً حتماً حتماً این کتاب را بخوانید این کتاب می‌تواند طوفان به پا می­کند

 

شما قبل از خواندن این کتاب با شما بعد از خواندن این کتاب یک شخص یکسان نیستید

بهترین مدیر باشید

هوش هیجانی بالا میتواند شما را به بهترین مدیر تبدیل کند

در دهه های اخیر موضوعی که بیشترین توجه را در حوزه کسب و کار به خود اختصاص داده است.  هوش هیجانی می باشد.

«دانیل گلمن» به عنوان یکی از کسانی که بیشترین سهم را در گسترش این موضوع در حوزه کسب و کار داشته می گوید:

درست است که برای سنجیدن تصمیمات منطقی هر انسان باید IQ او را بررسی کرد. ولی برای پیش بینی موفقیت و شکست او حتما باید هوش هیجانی افراد را مورد بررسی قرار داد

 

کمی بیشتر درباره دنیل گلمن:

 

 

دانیل گلمن، دکترای روانشناسی خود را از دانشگاه هاروارد دریافت کرده و سالهاست برای نشریه‌های مختلف از جمله نشریه کسب و کار هاروارد (Harvard Business Review) مقاله می‌نویسد.

ایشان کتاب هوش عاطفی را نوشته که برای شروع یادگیری این موضوع کتابی است عالی. به خاطر اینکه از ریشه ای ترین مفاهیم در مورد مغز شروع میکند. و به موضوعات دیگر در جامعه بسط می­دهد.

 

«دنیل گلمن» در جایی برای توضیح هوش هیجانی از جمله ای از «ارسطو» وام میگیرد:

عصبانی شدن آسان است، همه میتوانند عصبانی شوند.

اما عصبانی شدن به اندازه لازم در زمان درست و در مقابل شخص درست و علت درست و به روش درست آسان نیست.

 

تعریف هوش هیجانی:

به زبان ساده  یعنی شناخت و کنترل احساسات خود در لحظه، و شناخت احساسات دیگران است.

 

دنیل گلمن هوش هیجانی را به 5 مولفه تقسیم کرده است. و توضیح میدهد برای ارتقاء هوش هیجانی باید این مولفه ها را در خود بالا ببرید:

مولفه های هوش هیجانی شامل این پنج مهارت هستند:

 

1- خودآگاهی یا آگاهی از خویشتن (Self-awareness) اولین اصل هوش هیجانی:

این‌که نقاط قوت و ضعف خود، انگیزه‌ها و نیز تأثیری را که روی دیگران داریم بشناسیم. و به طور موثر از آن استفاده کنیم.

مثال: مدیری که میداند تحت فشار مالی یا زمانی نمیتواند تصمیمات سریع و درست بگیرد. یا باید از قبل پیش بینی شرایط را داشته باشد یا هنگام ورود ناخواسته به این شرایط تصمیم خود را موکول به زمان دیگری کند.

 

2- خودتنظیمی (Self-regulation):

وقتی اتفاقاتی (درونی یا بیرونی) باعث تغییر زیاد در خلق و خوی شما می­شود. باید بتوانید منشاء این حس را پیدا کنید و خود را آرام کنید.

مثال: وقتی تیم، ارائه‌ی بسیار ضعیفی دارد و مسئول تیم، به جای داد و فریاد کردن. سعی می‌کند مسآله را ریشه‌یابی کند.

تبعات وضعیت موجود را برای تیم خود توضیح داده و در نهایت. با هم، روشی برای جبران ارائه (یا بهبود ارائه‌های بعدی) پیدا کنند.

 

3- انگیزش (Motivation) و خود انگیزشی (Self-motivation):

مسیر رسیدن به موفقیت و اهداف به ما انگیزه بدهد( و نه رسیدن صِرف به آن). و شکست، نتواند به سادگی انگیزه‌ی ما را بگیرد.

مثال: وقتی یک مدیر یا کارآفرین سنگ­های زیادی را در جلوی پای خود میبیند. (مجوز­ها، بروکراسی، قوانین دست و پاگیر و گاهی روزانه) ولی باز به هدف خود ایمان دارد و به راه خود ادامه می­دهد.

 

4- همدلی (Empathy):

وضعیت احساسی دیگران را درک کنیم و بتوانیم از زاویه دید آن‌ها جهان را ببینیم.

مثال: وقتی یک از نزدیکان ما دچار اتفاق تلخی شده به جای همدردی (آه و ناله کردن با او). به او کمک کنیم که از این شرایط با کمترین آسیب بیرون بیاید.

 

5- مهارت اجتماعی (Social Skill):

با دیگران، رابطه‌ی صمیمی ایجاد کنیم تا بتوانیم حرف یکدیگر را بهتر بفهیم.

مثال: مدیری که در یک شرکت یا سازمان با افراد پیرامون خود ارتباط قوی ایجاد میکند. در افراد برای رسیدن به چشم انداز­های شرکت همبستگی ایجاد می­کند.

 

برای مطالعه بیشتر درباره هوش هیجانی :

کتاب هوش عاطفی دنیل گلمن

کتاب 10 مقاله هاروارد  (هوش هیجانی)

کتاب هوش هیجانی نشر هنوز

ویدئوی دنیل گلمن در تد

 

هوش هیجانی یا با توجه به نقدهایی که به آن شده. ولی بازهم جایگاه خودش را در تحقیقات آکادمیک دارد. نمیتوانیم به صورت مطلق بگوییم که هوش هیجانی نقش تعیین کننده ای در موفقیت یا شکست افراد دارد. ولی میتوان گفت: هوش هیجانی در اغلب شغل هایی که نیاز به ارتباط و گفتگو با انسان ها را دارد میتواند باعث رشد و توسعه آن شغل و پروژه داشته باشد